پاکستان به طور سنتی عمق استراتژیک خود را در “افغانستان ضعیف و بی ثبات” تعریف کرده و با حمایت از گروه های مختلف (مجاهدین، و اکنون مخالفان) مانع شکل گیری حکومت متمرکز در افغانستان شده است.
انگیزه های کلیدی پاکستان از برگزاری نشست
۱٫ فشار سیاسی بر امارت اسلامی: پس از کاهش نفوذ پاکستان بر طالبان (که دیگر “فرمانبردار کامل” نیستند)، اسلامآباد از نشست مخالفان به عنوان اهرمی برای وادار کردن امارت اسلامی به پاسخ گویی به نگرانی های امنیتی خود استفاده میکند، از جمله مقابله با گروه هایی مانند تحریک طالبان پاکستان (TTP).
این نشست در شرایطی برگزار شد که روابط دو کشور به دلیل “حمله های پاکستان به خاک افغانستان” به حداقل سطح اعتماد رسیده بود.
۲٫ جبران شکست دیپلماتیک: امارت اسلامی با گسترش روابط با هند (بازگشایی سفارت هند در کابل، سرمایه گذاری در بندر چابهار) و کاهش وابستگی به کریدورهای تجاری پاکستان، منافع اقتصادی اسلام آباد را تهدید کرده است. نشست مخالفان، واکنشی به این تغییر موازنه منطقهای است.
۳٫ معامله گری برای امتیازگیری: پاکستان همواره سیاست خارجی خود را بر اساس “منافع ملی و معاملات موردی” تنظیم میکند.
میزبانی از مخالفان، ابزاری برای ایجاد اهرم در مذاکرات آتی با امارت اسلامی (مانند گفت وگوهای سازوکار سطح معاونین وزارت خارجه) در زمینه های اقتصادی و امنیتی است.
۴٫ انحراف توجه از چالش های داخلی: پاکستان با بحران های اقتصادی و امنیتی بی سابقه مواجه است. برجسته سازی نقش افغانستان در ناامنی های مرزی، راهکاری برای توجیه مشکلات داخلی و تمرکززدایی از انتقادات به حکومت است.
امارت اسلامی،با وجود اعلام تمایل به “روابط خوب”، این نشست را تحریک آمیز و نقض حاکمیت خواند. ذبیحالله مجاهد تصریح کرد: “خاک افغانستان علیه هیچ کشوری استفاده نخواهد شد”.
زلمی خلیلزاد، نماینده پیشین آمریکا، این اقدام را “نابخردانه، تحریک آمیز و غیرمسئولانه” توصیف کرد و هشدار داد که بی اعتمادی تاریخی را تشدید میکند.
آگاهان سیاسی، مخالفان حاضر در نشست را “بی عرضه و وابسته به قدرت های خارجی” خواندند که فاقد پشتیبانی مردمی هستند.
این نشست بهجای کاهش تنشها، ممکن است به تشدید حملات مرزی و تعلیق پروژه های مشترک (مانند راهآهن اوزبکستان-افغانستان-پاکستان) بینجامد.
امارت اسلامی با استفاده از این رویداد، مخالفان را “عاملان بیگانه” و پاکستان را “تداوم دهنده جنگ در افغانستان” معرفی میکند که به مشروعیت داخلی طالبان میافزاید.
نتیجه گیری:
بازی شطرنجی با پیامدهای خطرناک،دعوت پاکستان از مخالفان امارت اسلامی، بیش از آنکه راه حلی برای بحران های دو کشور باشد، نشاندهنده تکرار الگوهای تاریخیِ شکست خورده است.
این اقدام در کوتاه مدت ممکن است اهرمهایی برای مذاکره ایجاد کند، اما در بلندمدت با توجه به:عدم محبوبیت مخالفان در افغانستان ،افزایش توان دیپلماتیک امارت اسلامی در منطقه ، و هزینه های امنیتی حملات مرزی برای پاکستان ، به بی ثباتی منطقهای دامن خواهد زد.
راه برون رفت، تمرکز بر دیپلماسی مستقیم (نه واسطه گری مخالفان) و پرداختن به ریشه های ناامنی مرزی است؛ همانگونه که در نشست های اخیر معاونین وزارت خارجه دو کشور بر “همکاری اقتصادی و امنیتی” تأکید شد.
پایان